محیا جونی محیا جونی ، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
مهدیار جونی مهدیار جونی ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
 عشق من وبابایی عشق من وبابایی، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

ماجراهای دو وروجک

تصمیمی دوباره با عزم مادرانه

1393/1/14 9:13
نویسنده : مامان الهام
644 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام به همه دوستان و دو وروجکای گلم

از امروز تصمیم گرفتم تا جایی که می تونم خاطرات شما دو عزیز در وبلاگتون ثبت و ضبط کنم امیدوارم موفق بشم.

از فردا دیگه تعطیلات عید تموم میشه و باید خواهر جون بره مدرسه و بابایی بره خوابگاه من می مونم وشما و هزار تا کار خونه و بچه داری و .....

و اما چند تا عکس از نوروز امسال

سفره هفت سین

سفره هفت سین

مهدیار جونی در دو ماهگی

دو وروجک خودم

بی بی خودم یا به قولی دابیر جونی همراه نوه و نتیجه ها

عید دیدنی از پدرجون(روحش شاد)

تولد دختر خاله زهرا

خواب رفتن مهدیار جونی در آغوش عمه عالیه

البته عکس خیلی داریم اما از گذاشتنش تو وب معذوریم.

سال تحویل امسال ساعت 8:27 دقیقه بود و من و بابایی تا لحظه آخر بدو بدو میکردیم تا برای سال جدید همه چیز سر جای خودش باشه طبق معمول هر سال امسال هم محیا جونی خواب بود  وتا اومدم با ناز از خواب بیدارش کنم کلی گریه کرد هر چی به محیا جونی گفتم برو بخواب بیشتر گریه میکرد تا اینکه سال تحویل شد همدیگر بوسیدیم و عیدو تبریک گفتیم آماده شدیم و رفتیم دید و بازدید از بزرگترها.اولش  خونه مادرجون مهری که البته عمه سمیه و همسرشون که هنوز میهمان مادرجون هستند رفتیم عید دیدنی کردیم و بعد از اون  خونه مادرجون مرضیه و پدرجون که البته دایی احسان که هنوز مزدوج نشده هم اونجا بود رفتیم .خونه اومدیم شام خوردیم و بقیه عید دیدنی ها رو گذاشتیم برای فردا صبحش .بعد از اون هم یا ما رفتیم عید دیدنی یا اومدن خونمون واسه عید دیدنی و کلا تا روز دوازده مشغول دید و بازدید بودیم. روز سیزده امسال من و دو وروجک ناز هم رفتیم خونه مادر جون مرضیه وبابایی هم به خاطر مادرجون بیمارستان بود.البته مادرجون از دو سه روز قبل بیمارستان بود و عمه ها و عمو کاظم نوبتی پیش مادرجون بودند .

سال گذشته هم با همه خوبیها وبدیهاش گذشت امیدوارم سالی که پیش رو داریم سال خوب و خوشی باشه برای همه و ما. از حق نگذریم حالا که سال گذشته و وقایع آن مرور میکنم میبینم واقعا سال خوبی بوده از جمله: کلاس اولی شدن محیا جونی،قبولی بابایی تو رشته مورد علاقه اش و اضافه شدن مهدیار جونی به جمع سه نفرمون.

البته باید ببخشید که تو صحبتهام گاهی با محیا جونی صحبت میکردم  وگاهی با مهدیار جونی و اینو میدونم که کم کم میفهمید رو صحبتم با کدومتونه.

خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)