محیا جونی محیا جونی ، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
مهدیار جونی مهدیار جونی ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
 عشق من وبابایی عشق من وبابایی، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

ماجراهای دو وروجک

حالا شدی با سواد دلم شده شاد شاد

سلام به همه دوستان عزیز وبلاگی و سلام به گل دخترم و گل پسرم  دختر گلم دیروز شنبه سوم خرداد به مناسبت یادگیری تمام حروف الفبا جشن الفبا در سالن معلم برگزار شد تا یه روز به یاد موندنی براتون بشه   برای جشن باید لباس محلی می پوشیدی وچون وقت دوختن و خرید رو نداشتیم بابایی رو گفتم فعلا یه لباس اجاره بگیریم تا بعدا سر فرصت یکی قشنگشو برای دخترم بخرم . آماده شدیم که بریم اما داداشی رو گفتیم مادرجون مرضیه اومد خونمون ونگهش داره(خدا حفظش کنه مامانم که همیشه به دادم میرسه) راه افتادیم جلو در سالن  تازه از ماشین پیاده شده بودیم که شما با دیدن دوستت بی هوا پریدی وسط خیابون و کم مونده بود ماشین بهت بزنه منو میگی ...
4 خرداد 1393

میریم اردوووو

سلام به همه دوستان عزیز و سلام به دو تا وروجکای ناز خودم امروز محیا جونی رو از طرف مدرسه شون بردند اردو. اونم کجا؟دربند.امیدوارم بهش خوش بگذره و به سلامتی هم بگردند. یه کم استرس دارم از اینکه فرستادمش آخه یه کم بازیگوش و یه خرده هم شلوغ کار تشریف دارند.ولی فکر کنم از خانم معلم بیشتر از من حساب ببره. اینم چند تا عکس برای اینکه پست خالی نباشه ...
16 ارديبهشت 1393

محیا شناگر می شود!!!

سلام  به دو وروجک خودم بلاخره گرفتاریها کم کم،کم شده و می تونم بیامو مطلب بذارم. از هفته گذشته که قرار بوده محیا جونی رو از طرف مدرسه ببرن استخر ،خواب و خوراک نداشته و از بس ذوق داره که نگو مایویی که براش خریده بودیم چندین بار تو خونه پوشیده و در آورده بلاخره روز موعود رسید و محیا به آرزوش رسید. اما بگو از روز مادر و هدایای بنده از طرف دختر گلم و همسر عزیزم که البته به روایت تصویر از طرف محیا جونی که واقعا سورپرایزم کرد به نیت خرید خوراکی با بابایی رفت بیرون  وبعد با یه دسته گل برگشت(خودت گلی  گل من) و این هم از طرف همسر عزیزم دست شما هم درد نکنه همسر عزیزم انشاالله روز مرد به همین زودیه...
7 ارديبهشت 1393